آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

هستی من

دینگ ..... دینگ

بعضی از کارهای دخملی یه روز بابایی ازسر کار برگشته و خسته جلوی تلویزیون درازکشیده بود دخملی با مامانی داشت تاب بازی میکرد هی به مامانی میگفت ال یعنی (هل بده) خودش هم باید محکم هل بدی یواشکی نمیشه سرتون درد نیارم تو یه لحظه دخملی گفت بابا بیاد با من بازی کنه دیگه ، باباییهم شنیده بود خوشش امد،اومد با دخملی بازی کرد  خونه مامان جونی بودیم داشتیم میوه میخوردیم که عزیزکم یه خیاری رو برداشته بود داشت میخورد ساقه اش نظرش رو جلب کرد به من گفت مامانی پاتو دراز کن دیدم با ساقه اش روی ناخن پاهام  لاک میزنه و میگه به به شد دیدی چند روز پیش رو ناخن دستاش لاک زده بود فکر میکنه هر چی مو یا سلقه بلندی داشته باشه باهاش میشه لاک زد ...
24 تير 1392

اندراحوالات دخملی

سلام عزیزم ببخش که دیر به دیر میام و اپ میکنم تولدت هم مثل سال قبل به خوبی و خوشی تموم شد با این تفاوت که دخملی این سال شلوغی نکرد و از اول تا اخرش نی نای نای میکرد، فیلم گرفتم یادگاری، یه پری شده بود واسه خودش این هم عکسهای دخملی: بعضی از کلمه هایی که اشتباهی میگفتی  رو درست کردی هر وقتبابایی میگفت ایلین جون برو یه چیزی برام بیار اول میگفتی گتمز بعد گتمم.......گتمیرم(معنی کلمه نمیرم هست) هر کسی رو میبینی اول سیام میگی و بعد دستت دراز میکنی میگی سیام(سلام) این هفته هم مشغول اسباب کشی مامان جونی بودیم دخملی هم به ما کمک میکردعجب کمک کردنی امروز تونستیم بعد از یه هفته به خونه مامان جونی سرو سامون بدیم  شیرین ک...
1 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد